یادداشت دکتر طاهری به مناسبت روز خیام
دکتر قدرتالله طاهری، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی؛ به مناسبت 28 اردیبهشت روز خیام یادداشتـی با عنوان « خیام و تفکر خیامی» منتشر نمود که در زیر میخوانید:
خیام و تفکر خیامی
در بین شاعران کلاسیک ایران، خیام نیشابـوری چهرۀ منحصربه فـرد و تا حد زیـادی «مسأله برانگیـز»ی است. نه تنها در باب اندیشه هـای شگفـت آورش که علی الظاهـر در راستـای گفتمـانه ای رسمـی متدیّنـانه نیست، حرف و حدیث ها زیاد است، بلکه در شاعر بودنش حتّی و تعداد رباعیـات و نسخـه های موجود دیوان کم حجـم وی نیز سخـنها در میان است. در سنّـت ادبی- فرهنگـی ما خیـام، بیش از آنکه به شاعـری شهـره باشد، به ریاضـیدانی و فیلسوف مآبـی و نجـوم دانی معـروف است و این امـر با تـورّق گـذرای تـذکره ها و تواریـخ و گزارشها نمایـان می شود. در فلسفـه دانی و حکمـت ورزی چنان نام و آوازهای در زمانۀ خود به هم رسانیده بود که امام محمد غزّالی واداشته برای چند سال زانـوی تلمّـذ در برابر او بنهد و در ریاضی، یک تنه تعداد معادلات جبری را از عدد پنج به یازده برسانـد و در نجوم تقویمی نگاشته است معروف به تقویم جلالی که تقریباً دقیق ترین محاسبه از گردش زمین و حساب روز و ماه و سال اسـت. امّا در شعر، اگرچه به یقین دستی داشته لااقل تا قرن نهـم به این فن در بین اقران شناخته نمیشده است و تنها در قرن نهم است که دفتری به نام «طربخانـه» به نگارش یاراحمد بن حسین رشیدی تبریزی، 178رباعی به یکباره به خیام نسبت داده شده است. از این تاریخ به بعد، خیامِ فیلسوف، ریاضیدان و منجم، در کسوت شاعری هم ظاهر می شود و به ویژه در عصر جدید؛ یعنی از دهۀ بیست به این سو مطالعات انتقادی دراز دامنـی در باب اصـل و اصالـت شاعـری و تعداد رباعیـات او و جهـان اندیشگانی همین تعداد یا کمتر از رباعیـات وی در میان پژوهشگـران شکل می گیـرد و به نوعـی بازار خیام پژوهـی گرم می شود که می توان از گفتمانـی به نام « خیام و خیّامیت» سخن گفت.
البته آنچه که به ایجاد، جهت بخشی و تداوم این گفتمان دامن می زند، خوانشی است که فلسفۀ اروپایی قرن نوزده و نیمۀ اول قرن بیست، از خیام و شعر او که از طریق ترجمۀ رباعیات وی از سوی فیتزجرالد انگلیسی عرضه کرده است، داشته است. به عبارت دیگر، حتّی جمع آوری و انتساب رباعیات به خیام از طرف نویسندۀ طربخانه نیز نمی توانست او را به جرگۀ شاعران فارسی زبان وارد کند و این فلسفۀ اروپایی؛ به ویژه شاخه های ماتریالیستی آن بود که خیام را در مدار توجه نسل جدید پژوهشگران ایرانی قرار داد. گویی، خیام و تفکر خیامی که از شرق در اثر ترجمه به دنیای غرب مهاجرت کرده و رنگ و روی فلسفۀ دنیاگرایانۀ اروپای عصر جدید را به خود گرفته بود، این بار از طریق آشنایی اندیشمندان ایرانی با تحوّلات فکری اروپا، مجدداً به وطن مألوف خود نقل مکان کرد و به شاعری متفکر، صاحب اندیشه ای غنی و ریشه دار مبدل شد که می بایست شعر او از تاریخ غبار گرفته و فراموش شده، بازیافته و مورد شناسایی، تحلیل و نقّادی قرار گیرد. بنابراین، تحت تأثیر چنین الزامی، ابتدا مطالعات نسخه شناسانه رباعیات آغاز شد و کوشش برای یافتن رباعیات پراکنده در متن آثار تاریخی، عرفانی، ادبی و تذکرهای و جدا کردن رباعیاتـی که از خیام نبـوده و در طول تاریخ به وی نسبت داده شده بود، کلید خـورد. در گام دوّم، اندیشه ها و درونمایه های بازتاب یافته در رباعیات، چه آنها که مطالعات نسخه شناسی تأیید کرده بود از خودِ خیام است و چه رباعیاتی که به نام او زده شده بود، در مرکز توجّه پژوهشگران قرار گرفت. یکی از شاخه های این گونه مطالعـات، یافتن رگ و ریشۀ تفکـری است که در رباعیات اصیل و ناصیل منعکس شده است. در این شاخه، پرسش اساسی این بود که در جامعۀ دینی و مؤمنانه روزگار خیام و پس از او چگونه می شود تا این حد مادی گرایانه اندیشید و سخن گفت و به عقبی و قیامت به دیده تردید و حیرت نگریست و فلسفه خلقت را به بازی گرفت و آن را تا حد یک بازی فروکاست و آن گاه سر سالم به گور برد؟ مطالعات ریشه شناختـی اندیشه های خیامی یا بهتر است بگوییم «گفتمان خیامیت» به این دلیل ساده که رباعیات منسوب به خیام صرف نظر از اینکه سراینده شـان چه کسی یا کسانی باشند، در کنار بخشی از رباعیات اصیل وی، گفتمانی را بازتاب میدهند که نمی تواند تنها با خیام و یا خیام واره های ناشناخته و یکشبه آفریده شده باشد. این مطالعات نشان داد که گفتمان خیّامیت در سنت فکری جهان اسلام هرچند به صورت خرده گفتمانی در حاشیۀ گفتمان های رسمی وجود داشته و به شکل پوشیده و کم فروغ به درون رگ و خون تمدن اسلامی در طول تاریخ می لغزیده است. ابوالعلاء معرّی، شاعر بدبین و درگذشته به سال 449 ه. ق جهان عرب، یکی از سرشاخه های تفکر خیامی است. بدبینی به حیات بشری، شکاکیت در ذات و فلسفه ادیان و باورهای دینی، دنیاگریزی تنها بخشی از عقاید اوست. در فرهنگ ایرانی نیز، رگه های از تفکر خیامی را در شعر شاعران سلف از جمله رودکی سمرقندی، پدر شعر فارسی می توان مشاهده کرد؛ صحّه گذاشتن بر اصل لذّت گرایی و تمتّع برگرفتن از خوشی های دنیا در فرصت اندکی که در اختیار آدمی است، ناگزیری مرگ که به منزلۀ پایان زندگی این جهانی است، اضطراب زمان و گذر عمر داشتن، در جایجای شعر بازمانده از رودکی قابل ردگیری است. حتّی در موقعیت هایی از شاهنامۀ فردوسی آنجاهایی که مرگ چهره برمی افرزود و خودی نشان می دهد و قهرمانان محبوب فردوسی را به کام خویش می کشد، این گفتمان خیامی است که چهره می نماید و عرض اندام می کند.
تفکر و گفتمان خیامی بعد از خیام نیز، از کار تولید و آفرینشگری باز نمی ایستد و در کنار خیام های ناشناخته که رباعیات می سازند و به نام خیام شناخته شده و تاریخی می کنند، در شعر شاعران برجسته ای مانند حافظ، باز هم نمایان می شود. این بار، اثرات این گفتمان در شعر حافظ در کسوت سه گونه از اضطراب های بشری؛ یعنی «اضطراب مرگ»، «اضطراب معناداری و بی معنایی زندگی» و «اضطراب گناه» ظاهر می شود. وقتی ما امروزیان که در عصر رایانه و تکنولوژی های برتر زندگی می کنیم، به شعرهایی از نوع رباعیات خیام و خیامی و غزلیات حافظ بر می خوریم، همه عناصر گفتمان خیامی در گوشه های تاریک و روشن ذهنمان بیدار می شوند. ما اکنون نیز در مدار همین گفتمانیم. خیام و گفتمان خیامی چه بر وجودشان آگاه باشیم و نباشیم، در ما هستند و به زندگی حاشیه ای خود ادامه می دهند. به همین دلیل است که خیام و خیامیّت کهنه نمی شود. اصلاً چه فردی به نام خیام نیشابوری باشد و چه نباشد.
روز خیام بر اهل فکر و فرهیختگان دانشگاه مبارک باد.
دکتر قدرت الله طاهری، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی